- تاریخ : 18th می 2021
- موضوع : دستهبندی نشده
- بازدید :
- نظرات : بدون نظر
حکایت های سعدی در مورد احسان و نیکوکاری
حکایت درباره احسان و نیکوکاری
حکایت اول درباره نیکوکاری کردن:
بزارید وقتی زنی پیش شوی
که دیگر مخر نان ز بقال کوی
به بازار گندم فروشان گرای
که این جو فروشیست گندم نمای
نه از مشتری کز زحام مگس
به یک هفته رویش ندیدهست کس
به دلداری آن مرد صاحب نیاز
به زن گفت کای روشنایی، بساز
به امید ما کلبه اینجا گرفت
نه مردی بود نفع از او وا گرفت
ره نیکمردان آزاده گیر
چو استادهای دست افتاده گیر
ببخشای کآنان که مرد حقند
خریدار دکان بی رونقند
جوانمرد اگر راست خواهی ولیست
کرم پیشهٔ شاه مردان علیست
یک زمان، زنی نزد شوهر خود گلایه کرد که «دیگر از بقال محله نان نخر»
برو و از بازار گندم فروشان خرید کن که این بقال به جای گندم، جو میفروشد.
یک هفته است که کسی صورت او را ندیده است و دلیل آن هم از ازدحام مشتری نیست، بلکه از ازدحام و انبوهی مگسان در اطراف او است که صورتش دیده نمیشود!
آن مرد نیازمند با دلداری به زنش گفت: ای روشنایی! مدارا کن!
به امید اینکه ما از او خرید کنیم، اینجا دکان باز کرده است. رسم مردانگی نیست که سودش را از او دریغ کنیم.
دنبالهرو نیکمردان آزاده باش! هنگامی که به پا ایستادهای، دست آنان که بر زمین افتادهاند را بگیر
بخشش کن! که آنان که مردان حقیقت هستند، از مغازههایی که رونق ندارند خرید میکنند.
اگر به راستی به دنبال شخص جوانمرد میگردی، «ولی» جوانمرد راستین است. سرور مردان که پیشهاش بخشندگی است، «علی» است.
حکایت آموزنده
حکایت دوم درباره نیکی کردن:
شنیدم که پیری به راه حجاز
به هر خطوه کردی دو رکعت نماز
چنان گرم رو در طریق خدای
که خار مغیلان نکندی ز پای
به آخر ز وسواس خاطر پریش
پسند آمدش در نظر کار خویش
به تلبیس ابلیس در چاه رفت
که نتوان از این خوب تر راه رفت
گرش رحمت حق نه دریافتی

غرورش سر از جاده برتافتی
یکی هاتف از غیبش آواز داد
که ای نیکبخت مبارک نهاد
مپندار اگر طاعتی کردهای
که نزلی بدین حضرت آوردهای
به احسانی آسوده کردن دلی
به از الف رکعت به هر منزلی
به نکات زیر توجه کنید